عثمان، خدا را عاشق موسیقی می داند

به گزارش مجله فان پی سی، خبرنگاران/خراسان رضوی اعتقاد دارد خدا عاشق موسیقی است؛ عثمان محمدپرستی که در 1307 زاده شده و بیش از 80 سال است که دوتار می نوازد؛ حتی الان که نود و چهارمین سالِ زندگی اش را سپری می نماید، با سری بلند می گوید که در زندگی اش نوکریِ کسی را نکرده و خدمت گزار مردم بوده است.

عثمان، خدا را عاشق موسیقی می داند

همچنان عاشق سیم های دوتارش است. روی ویلچرش نشسته و از خاطراتش می گوید؛ از این که پدرش مخالف تار زدن او بوده و مردم هم در آن دوران به چنین جوانِ اهل موسیقی مطرب می گفتند و آزرده خاطرش می کردند؛ اما عثمان از آن ها ناراحتی ای به دل ندارد و آن توهین ها را به حساب فضای فرهنگی آن موقع می گذارد.

برای ساز زدنش استادی نداشته؛ صدای ساز را شنیده و ابزارش را در دست دیگران دیده و به آن علاقه مند شده و شروع به ساز زدن نموده؛ به گفته خودش ساز زدن را از خدا یاد گرفته و لطف خدا بوده است.

پدر عثمان مخالفت جدی با ساز زدن او داشته و به همسرش گفته که این پسر غربتی است و او را به خانه راه ندهد؛ اما در روزی که صدای موسیقی عثمان که در وصف پیامبر اسلام(ص) آواز می خوانده را می شنود، نظرش تغییر می نماید. عثمان با بغض و دلتنگی برای پدرش می گوید: در یکی از روزها در حال ساز زدن بودم که ناگهان پدرم درب اتاق را باز کرد، ناگهان از جا پریدم، آن موقع بچه ها از پدرهایشان حساب بیشتری می بردند و مثل الان نبود. پدرم وقتی ترسِ من را دید گفت نترس نترس من اطلاع نداشتم که تو چنین پسری هستی که درباره پیغمبر آواز می خوانی، هر چه تا الان خرج نموده ای حلالت و از این پس هم هرچه دارم را خرج موسیقی ات کن. از نظر استاد محمد پرست، تمام دوتار ذکر خدا است و مدام از خدا یاد می گردد.

عثمان با دستش به پیشانی اش اشاره می نماید؛ در طول گفت وگویمان با او، چندین بار و به طور دقیق به یک نقطه از پیشانی اش اشاره می نماید. پدر عثمان پس از این که وارد اتاق شده و با آواز خواندن پسرش درباره حضرت محمد(ص) روبرو شده، پیشانی عثمان را محکم بوسیده است.

چهار کلاس سواد دارد و پس از مدرسه به کار کردن پرداخته است؛ از دامداری پدرش تا باز کردن مغازه خواروبار فروشی و پس از آن هم خریدنِ اتوبوس. می گوید مگر من کی هستم؛ از دامداری پدرم شروع کردم و الان انقدر مردم من را دوست دارند، این لطف خدا است. در مغازه خوار و بار فروشی اش که البته خودش به آن دکان داری می گوید، همه چیز داشته. با خریدن اتوبوس هم با دریافت کرایه هر نفر 15 ریال، مسافرانِ جهتِ خواف-مشهد را به مقصدشان می رسانده است.

فرزندش دو تار استاد را در کنار ویلچرش قرار می دهد؛ عثمان در حین مصاحبه طاقت نمی آورد و دو تار را از سمت راست ویلچر بر می دارد و در آغوشش می گیرد. شیفته دو تارش است. به قول خودش وقتی در حال نواختن است وارد عالَم دیگری شده و دگرگون می گردد.

عثمان رمز موفقیتش را نوکری نکردن برای کسی بجز مردم می داند؛ می گوید: من دروغ نگفتم، دزدی نکردم، خیانت نکردم، چاخان نکردم و از همه مهم تر که پول نگرفته است. از نظر او پول زندگی مردم را اداره می نماید اما هیچ وقت به سمت پول نرفته و طبق دستور خدا و رسولش کار نموده است.

از محبوبیتش می گوید، از سفرهای خارجی که به کشورهایی از جمله آلمان، آمریکا، روسیه، ژاپن، انگلیس و... رفته. از تهران، مشهد و دیگر شهرهای داخلی هم یاد می نماید. محبت تک تک مردم را به یاد دارد. اگر چه در روزگاران قدیم که تازه ساز را شروع نموده بوده، بعضی از مردم او را با صفات خوبی یاد نمی کردند اما عثمان از آن موقع ها گذر نموده و به محبوبیتی که الان نزد مردم دارد، می بالد.

عثمان محمدپرست پس از دوتار، ویولن و بعضی سازهای دیگر را هم نواخته؛ با حسی که به قول خودش دیوانگیست از لحظاتِ نواختنِ سه گاه، شور، همایون و... با دوتارش برایمان صحبت می نماید. می گوید: خیلی ها باور نمی نمایند اما من با همین دوتارم چنین چیزهایی را نواخته ام؛ چیزهایی که با شش تار و ... می زنند را با همین دو تار می زنم.

تمام دیوارهای خانه استاد را انبوهِ تقدیرنامه ها، لوح ها، عکس ها و... پوشانده است؛ تا جایی که دیگر قاب ها را روی زمین و با تکیه بر دیوارها قرار داده اند. فرزندان، نوه ها و نتیجه های عثمان در خانه اش هستند. بهمن 1377 همسرش فوت نموده است. نام فرزندانش را می گوید با شجاعت گذاشته و پای این کارش هم ایستاده است. او اهل سنت است و می گوید: نام فرزندانم را جواد، حسین، رضا، فاطمه، حمیرا و زهرا گذاشتم و پای آن هم ایستادم و از کسی هم نترسیدم. سه فرزند دیگرش احمد، الله یار و محمود هستند.

عثمانِ محمدپرستِ 94 ساله بسیار مهمان نواز، با همان تواضع همیشگی و البته تواضعی که همواره در بین اساتید موسیقی کهن مان وجود دارد، کمی برایمان ساز زد. با دستانی که دیگر رگ هایش به وضوح دیده می شوند؛ شاید مثل آن روزها در اوج نتواند، ساز بزند اما، دست هایی که هشت دهه روی سیم های دوتار حرکت نموده اند، آن هم اینقدر با صلابت مگر می گردد به فراموشی سپرد یا برای فراز و فرود معین کرد، آری این دست ها حتی در 94 سالگی هم می توانند هنرنمایی نمایند.

یکی از نوه ها هم جهت پدربزرگ را رفته است؛ نوه در کنار استاد می نشیند و شروع به نواختن می نماید که با تشویق کردن ها و احسنت گفتن های پدربزرگ، همراه می گردد. همچنان شور دارد؛ با صدایی که کلمات را گسسته گسسته ادا می نماید، محمل لیلی به سرعت می بری ای ساربان/ گر بدانی حال مجنون ناقه را پی می کنی را می خواند و با دوتارِ نوه اش همراهی می نماید. عثمان به دلیل این که در دوران خودش و در شهرستان کوچک شان رفتار خوبی با کسانی که ساز می زدند، نمی شده است، فرزندانش را به جهت موسیقی راهنمایی ننموده است.

عثمان با همت خیران و مردم، بانیِ ساخت 920 مدرسه شده است. با دوتارش به همه چیز رسیده و با همین سیم های دوتار آبرومند شده و از زندگی اش رضایت دارد. خدا را شاکر است اما می گوید خدا به او آن قدر لطف داشته که نمی تواند شکر نعمت هایش را به جای آورد.

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 31 فروردین 1400 بروزرسانی: 31 فروردین 1400 گردآورنده: funpc.ir شناسه مطلب: 738

به "عثمان، خدا را عاشق موسیقی می داند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عثمان، خدا را عاشق موسیقی می داند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید