سایلنت هیل 1 شروع نسلی تازه در بازی های ترسناک بود؛ در میان جهنم و رویا

به گزارش مجله فان پی سی، سری سایلنت هیل (Silent Hill) که در ابتدا برای کنسول پلی استیشن 1 در سال 1999 منتشر شد، تاثیر فوق العاده ای نه تنها بر ژانر ترس و بقا، بلکه بر کل صنعت بازی های ویدیویی نیز داشته است. جلوه های بصری قابل توجه، داستان سرایی جسورانه با مضامین عمیق و فضای به شدت ترسناک آن، زمینه ساز بسیاری از ترسناک ترین بازی های ویدیویی منتشر شده در سال های اخیر بوده است.

سایلنت هیل 1 شروع نسلی تازه در بازی های ترسناک بود؛ در میان جهنم و رویا

تیم توسعه ای که روی این مجموعه کار می کردند و به درستی تیم سایلنت نامیده می شدند، شهری آمریکایی با تاریخچه ای پر رمز و راز و پوشیده شده از مه را خلق کردند که نه تنها در نسخه اول حسابی درخشید، بلکه در دنباله ها نیز تاثیرگذارتر ظاهر شد و به مقصدی دوست داشتنی برای هواداران ژانر وحشت تبدیل گشت. در حالی که مجموعه سایلنت هیل از بسیاری جهات، نمونه ای عالی برای ساختن یک بازی ترسناک فوق العاده است، نسخه های مختلف این سری بعلاوه تحلیل های عمیق فلسفی و ظریفی از بخش های تاریک فکر انسان ارائه می دهند. این که یک بازی شجاعت پرداختن به چیزی به سختی افسردگی را داشته باشید، جای تحسین دارد اما اولین بازی های مجموعه بزرگ سایلنت هیل، پرداختن به این موارد را به سطح جدیدی بردند و موضوعاتی مانند گناه، ضربات روحی و جسمی و اینکه چگونه درک خودتان از گذشته تان می تواند به معنای واقعی کلمه فهم شما را از جهانی اطرافتان تغییر دهد را به برترین شکل در بازی های ویدیویی پیاده سازی کردند.

در واقع هر بازی ترسناک مدرنی که با چنین مضامین سنگینی سروکار دارد مانند SOMA و تعداد بی شماری دیگر، تا حد زیادی مدیون افراد تیم سایلنت هستند. افرادی که بازی های ترسناک را به سطح کاملا جدیدی رساندند. امروزه نیز بیشتر هواداران سایلنت هیل موافق هستند که بعد از جدا شدن این تیم پس از عرضه نسخه چهارم سری، تغییرات اساسی در لحن و کیفیت مجموعه رخ داد. حال در این مقاله قصد داریم تا به نسخه اول این سری پرداخته و بخش های مختلف آن را آنالیز کنیم؛ جایی که این افسانه آغاز شد!

داستان

در حالی که مضامین آنالیز شده به وسیله روایت بازی بسیار پیچیده است، با این حال پی رنگ سایلنت هیل نسبتا ساده است. این بدان معنا نیست که داستان بازی بدون ابهام است. در هر صورت ما در حال بحث در خصوص اثری هستیم که در آن یک فرقه دیوانه و شیطان پرست در کوشش است تا خدای نامقدس خود را با تحمیل مقادیر بی حد و حصری از درد جسمی به یک بچه کوچک، در جهان ما به جهان بیاورد. با این حال شاید بهتر است بگوییم که سایلنت هیل 1 درباره عشق یک پدر به دخترش است و اینکه او چگونه به معنای واقعی کلمه با جهنم سروکله می زند تا او را پیدا نموده و از او محافظت کند.

ورود به سایلنت هیل

بازی با شخصیت اصلی بازی یعنی هری میسون به همراه دخترش شریل آغاز می گردد که در امتداد جاده ای طولانی، از میان برف سنگین و مه غلیظ در حال رانندگی است. با مرگ اخیر همسرش جودی، هری دختر ناراحت خود را به شهر تفریحی و محل تعطیلات خانوادگی موردعلاقه شان یعنی سایلنت هیل می برد تا بتوانند گذشته را پشت سر گذاشته و به عنوان یک خانواده از تراژدی اخیری که به وجود آمده گذر نمایند. در حالی که هری توجه خود را روی جاده متمرکز نموده، با تماشا دختر جوانی که به طرز شگفت انگیزی شبیه دخترش است و در وسط جاده پرسه می زند، گیج شده و سردرگم کنترل ماشین را از دست می دهد. او پس از بیدار شدن از تصادف متوجه می گردد که دخترش همراه او در ماشین نیست. در وحشت و نگرانی، او ماشینی که دیگر قابل استفاده نیست را ترک نموده و از میان مه به سمت سایلنت هیل حرکت می نماید بلکه دختر خود را پیدا کند.

به نظر می رسد که هر چه هری به سمت مرکز شهر نزدیک می گردد، مه غلیظ تر می گردد. در همین حین او متوجه می گردد که هیچ فردی را نمی توان در شهر پیدا کرد. تنها صدایی که شنیده می گردد صدای پایش است که روی برف قرار می گیرد و تنها علامتی که نشان می دهد کسی در اطراف وجود دارد، ماشین های مختلفی است که در کنار خیابان ها پارک شده اند. در حالی که هری به کاوش خود ادامه می دهد، وارد کوچه ای می گردد که چیزی جز فندک برای تماشا ادامه جهت در دسترس نیست.

او به سمت انتهای کوچه حرکت نموده و در نهایت به حصاری می رسد که به نظر می رسد کودکی به طرز وحشتناکی به آن بسته شده و به نوعی به صلیب کشیده شده است. همانطور که یک آژیر قدیمی در دوردست به صدا در می آید، هری با وحشت به گروهی از بچه های عجیب و غریبی برخورد می نماید که با چاقوهایی در دست به سمت او می آیند. هری سعی می نماید فرار کند، اما تعداد آن ها از او بیشتر است و درنهایت تسلیم یورش آن ها می گردد.

رویا یا واقعیت؟

هری در یک غذاخوری از خواب بیدار می گردد و به نظر می رسد که آن بچه های عجیب و غریب به ظاهر فقط یک رویا بوده اند. با این حال او کاملا به یاد نمی آورد که این مکان را قبلا دیده باشد. او قبل از اینکه بتواند افکارش را کنترل کند، به وسیله افسری با نام سیبیل بنت از شهر نزدیک برامس، استقبال می گردد. سیبیل شرح می دهد که در یکی از گشت هایش از سایلنت هیل در حال عبور بوده که پس از تماشا ماشین هری، آغاز به آنالیز شهر نموده است. او در نهایت بیان می نماید که با بدن بیهوش هری روبرو شده و او را به این مکان آورده تا پس از بیدارشدنش بتواند کمی از او بازپرسی کند.

پس از اینکه هری به سیبیل می گوید که در کوشش است دختر گم شده اش را پیدا کند، او موافقت می نماید که در این راه یاری کند و یک اسلحه دستی را به هری می دهد. اینکه آیا این رویه استاندارد پلیس در برامس است یا خیر، سوالی نیست که هری به فکرش خطور کند و بعد از برخورد او با بچه های شیطانی درون کوچه بدون هیچ درنگی اسلحه را می گیرد. راه آن ها از هم جدا می گردد و در حالی که هری به کاوش در شهر سایلنت هیل که اکنون پر از هیولا است، ادامه می دهد، با پیرزنی عجیب و غریب به نام دالیا گیلسپی روبرو می گردد که به او می گوید که دختر کوچکی که در میانه راه دیده و باعث تصادف او شده در واقع یک شیطان وحشتناک است.

او در نهایت از هری می خواهد که جعبه ای هرمی شکل زیبا به نام فلاروس را برای دستگیری او استفاده کند. هری موافقت می نماید، شاید به این علت که معتقد است متوقف کردن شیاطین چیز خوبی است، اما بیشتر به این علت که دالیا به او گفته که اگر جلوی این موجود را نگیرد، دخترش خاتمه خوبی نخواهد داشت.

احضار شیطان

پس از گرفتن شیطان با فلاروس، دالیا فاش می نماید که دختر شیطانی در واقع دخترش السا است که با روح یک خدای شرور و وحشتناک آغشته شده است. خدایی که دالیا و دوستانش دکتر مایکل کافمن و لیزا گارلند به همراه تعدادی از مردم شهر به دلایلی می خواهند که او را در سایلنت هیل احضار نمایند. مشکل فرقه های اهریمنی این است که آن ها همه چیز را تا زمان احضار شیاطین می دانند، اما در خصوص اتفاقات پس از آن به شما اطلاعاتی نمی دهند و حتی بعضا خود آن را می دانند. لازم به ذکر است که هفت سال قبل از رویدادهای بازی، دالیا و همراهانش السا را سوزاندند به این امید که درد شدید و بی اندازه او راهی برای ورود خدایشان به جهانی ما ایجاد کند. آنچه بعد اتفاق می افتد کمی گیج نماینده است.

السا به طرز وحشتناکی سوزانده شد، اما نمرد زیرا او به نوعی یک قالب و ظرف برای وجود این خدای شیطانی بود. در حالی که این ویژگی او را عملا جاودانه کرد، با این حال او هنوز قادر بود تا درد واقعی زنده سوختن را احساس کند. این درد، همراه با عذابی که او تحت نظارت دقیق دکتر کافمن و پرستارش، لیزا گارلند، متحمل شده بود، نفرتی را در السا شکل داد که در شهر آشکار شد و خود را به صورت هیولاها و شیاطین مختلفی که در طول زندگی خود با آن ها روبرو می شوید، نشان داد.

جهان دیگر ( The Otherworld)

جهانیی فرسوده، خشن و خون آلودی که با به صدا درآمدن آژیرها وارد آن می شوید، عمیق ترین بخش فکر شکنجه شده السا است؛ جایی که بدترین ترس ها و شیاطین او می توانند به علت تأثیر خدای شرور درون اون ظاهر شوند.

شریل و السا

شاید این سوال برایتان پیش آمده باشد که هریل و شریل چه ارتباطی با این قضایا دارند و تقصیر آن ها چیست؟ متاسفانه به نظر می رسد که وقتی دالیا و دوستانش دخترش را زنده زنده سوزاندند تا خدایی شیطانی را در جهان ما به جهان بیاورند، السا آنقدر مقاومت نموده که روحش به دو نیم تقسیم شده است. یکی از آن ها السا بود که همواره شکنجه شده و در سایلنت هیل زنده نگه داشته شده است. دیگری شریل است که هری و جودی میسون او را به فرزندخواندگی پذیرفتند و هفت سال از زندگی خود را به خوبی سپری کرد تا اینکه او و پدرش به وسیله طلسمی که دالیا در سال های گذشته روی بدن سوخته السا گذاشته بود، به شهر بازگردانده شدند.

در انتها خوب بازی (5 انتها احتمالی وجود دارد)، السا اجازه پیدا می نماید که خدای شرور درون خود را به جهان بیاورد. هری آن را نابود می نماید و السا و شریل در حالی که سایلنت هیل در اطراف آن ها در حال فرو ریختن است، به یک نوزاد واحد تبدیل می گردد. هری کودک را می گیرد و با شهر را ترک می نماید.

عشق و فداکاری والدین

داستان ممکن است از پیچیدگی بی فایده با دخالت های فرقه کمی رنج ببرد، اما همانطور که قبلا ذکر شد، داستان اصلی در خصوص پدری است که به شدت می خواهد از دخترش محافظت کند. این ویژگی در تمام دیوانگی هایی که پی رنگ سایلنت هیل به سمت شما روانه می نماید، دست نخورده باقی می ماند. در واقع موضوع مهم تر این بازی عشق و فداکاری والدین است و این که چگونه تربیت یک کودک می تواند بر جهانی اطراف آن تأثیر بگذارد. ما با هری میسون، مردی ساده در ماموریت محافظت از دخترش روبرو می شویم که در ادامه با زنی ضعیف و دیوانه با نام دالیا گیلسپی روبرو می گردد که دختر خود را چیزی جز بره ای برای سلاخی تصور نمی نماید.

جهنم یک کودک

هر نسخه از سایلنت هیل نوع متفاوتی از جهنم را آنالیز می نماید. جهنم اولین بازی جهنم کودکی است که با پدر و مادری بزرگ می گردد که هیچ توجهی به او ندارند و باعث ایجاد زندگی دردناکی شده اند. وحشت واقعی سایلنت هیل را در اینجا می توان در آنالیز آزار و اذیت بچه ها دانست و وحشتناک ترین چیز در خصوص آن این است که گاهی اوقات بدون علت اتفاق می افتند.

شخصیت ها

سایلنت هیل 1 از گروه نسبتا کوچکی از شخصیت ها تشکیل شده اما هر کدام از آن ها قطعه ارزشمندی از پازل داستان گویی بازی را ارائه می نمایند. نویسندگان این بازی درک روشنی از موضوعات مهم و مضامین داستان داشته اند و به این ترتیب هر یک از شخصیت ها نقشی کلیدی در آنالیز مسائلی مانند سوء استفاده و اذیت و آزار دارند.

لیزا گارلند

بیایید با لیزا گارلند آغاز کنیم. پرستاری که فقط دستور می گرفت و السا را در عذابی که گرفتار آن شده بود، زنده نگه می داشت. ما در طول داستان بازی بارها با لیزا دیدار می کنیم و می توانیم به وسیله اعمال و رفتار او متوجه شویم که برخلاف محیط اطرافش، او در واقع فردی دوست داشتنی و دلسوز است. پس منطقی است که ما او را به عنوان نماینده شغلش یعنی پرستاری ببینیم. او مستقیما زیر نظر دکتر مایکل کافمن، رئیس بیمارستان آلکمیلا، کار می نماید و از زمانی که السا در بیمارستان بستری شده، ارتباط نزدیکی با او داشته است.

با این حال، همواره چیزی آزاردهنده در خصوص لیزا گارلند وجود دارد و آن هم این است که او حقیقت السا را می داند. جایی در فکرش، او می داند که به تداوم آزاری که به این کودک خردسال تحمیل می گردد، یاری می نماید و اگر داروهایی که معمولا برای آرام کردن اعصابش مصرف می نماید نبودند، احتمالا نمی توانست این رنج و عذاب را تحمل کند. وقتی متوجه می شویم که او در واقع به وسیله دکتر کافمن برای ادامه درمان السا مجبور شده است، بهتر او را درک می کنیم. او از ترس کناره گیری و اینکه دائما می خواهد کافمن را راضی کند، به خشونت علیه یک کودک ادامه می دهد. لیزا گارلند در واقع جزء بسیار رایجی از گروه های شرور است. فردی که نمی خواهد درگیر ماجرا گردد و آنقدر ضعیف است که نمی تواند کاری انجام دهد.

مایکل کافمن

دکتر کافمن را بعد از دالیا گیلسپی شاید بتوان نفرت انگیزترین شخصیت کل سری سایلنت هیل به شمار آورد. کافمن از آن دسته افرادی است که صرفا به دلایل خودخواهانه عمل می نماید. او تنها کسی نیست که دستور زنده نگه داشتن السا و عذاب او را صادر می نماید بلکه کسی است که دارویی را فراوری و توزیع نموده که بسیاری از ساکنان شهر از جمله لیزا، معتاد به آن هستند. او مردی فریبکار و استعدادهای پزشکی خود را از زمان سوزاندن السا در راه های نامناسبی استفاده نموده است. تحقیر افراد نزدیکش، تنها قطره کوچکی در دریای پستی او و نماینده افرادی است که اعمال وحشتناکی را صرفا برای منافع شخصی انجام می دهند.

دالیا گیلسپی

با وجود مادری مانند دالیا گیلسپی، جای تعجب نیست که فکر السا یک چشم انداز جهنمی همیشگی است که انتهای ندارد. دالیا انسان یا بهتر است بگوییم هیولایی است که مایل است فرزند خود را به طور کامل برای اهداف خودخواهانه خود قربانی کند. علی رغم اینکه بازی پر از موسیقی های ترسناک و موجودات اهریمنی و وحشتناک است، صحنه ای وحشتناک تر از تمام فضای ترسناک شهر و هیولاها وجود دارد.

این صحنه ای است که در آن ما یک دالیای سرد و مصمم را می بینیم که السای گریان را قبل از اینکه زنده بسوزاند از اتاقش بیرون می کشد. السا گریه می نماید و به مادرش التماس می نماید که این کار را با او انجام ندهد. با این حال تنها چیزی که دالیا می تواند بگوید این است که دخترش چقدر خوش شانس بوده که بخشی از این مراسم است.

هری میسون

هری میسون در تضاد کامل با دالیا گیلسپی است. مردی فداکار که به معنای واقعی کلمه از جهنم می گذرد تا دخترش را بازگرداند. نه منطقه ها مختلف این جهنم و نه وحشت های لاوکرفتی بازی او را در کوشش برای یافتن دختر کوچکش و اطمینان از اینکه هیچ آسیبی به او نمی رسد، متوقف نمی نمایند. پس از در نظر گرفتن آنتاگونیست های بازی و تمام تمایلات وحشتناک آن ها، جای تعجب نیست که هری نتواند حتی دستش را روی فرزندش بلند کند چه رسد به اینکه او را در رنجی روحی و جسمی قرار دهد که مردم سایلنت هیل السا را در آن قرار دادند.

نوع شخصیت هری به گونه است که به 2 علت فوق العاده است:

  1. او مانند مردم عادی جامعه است و از توانایی خاصی برخوردار نیست. به همین علت همذات پنداری با او راحت تر است. این مورد به خصوص در بازی های ترسناک از ارزش زیادی برخوردار است.
  2. در شهری که پر از افرادی است که دیگران را آزار و اذیت می نمایند، تنها چیزی که برای قهرمان شدن ضروری است این است که بخواهید از فرزند خود محافظت کنید. در واقع هری میسون به ما نشان می دهد که برای جلوگیری از سوء استفاده، نیازی به یک ابرقهرمان ندارید، بلکه موضوع مهم این است که یک فرد عادی فرزندش را دوست داشته باشد.

گیم پلی

اکنون که داستان و شخصیت های بازی و نحوه ارتباط همه آن ها با موضوع کلی آزار و اذیت را آنالیز کردیم، بیایید نگاهی به این موضوع بیندازیم که چگونه بازی خود را با این مضمون هماهنگ می نماید. سایلنت هیل همراه با رزیدنت اویل قبل از آن، اساسا ژانری را که ما آن را امروزه با نام ترس و بقا می شناسیم، پایه گذاری کردند. یک بازی در سبک ترس و بقا، اثری است که در آن شما در به جهانیی ترسناک با منابع و توانایی محدود گرفتار می گردد. در خصوص سایلنت هیل، دید محدود نیز به المان های ذکر شده اضافه می گردد.

همانطور که ذکر کردیم، هری میسون همان چیزی است که شما آن را یک شخصیت عادی می نامید. این بدان معناست که انتظار داریم او به یک موقعیت وحشتناک مانند ما واکنش نشان دهد. برخلاف دیگر قهرمانان بازی های ویدیویی، او متخصص کار با اسلحه یا یک رزمی کار نیست و قدرت فوق العاده پنهانی ندارد که دشمنان بازی را آسیب پذیر کند. برعکس، بی تجربگی او در مبارزه، سلاح و به طور کلی موقعیت های استرس زای بازی های ویدیویی است که او و در نتیجه شما را به فردی ضعیف تبدیل می نماید. بنابراین، گیم پلی سایلنت هیل شما را بیشتر به سمت اکتشاف و کمتر به سمت مبارزه سوق می دهد.

قطعا هری می تواند با سلاح سرد خود به سمت هیولاها حمله کند یا کورکورانه به داخل تاریکی شلیک کند، اما مهارت های تیراندازی او همراه با قدرت و شرارت هیولاها، فرار کردن را در بیشتر مواقع به انتخاب محتاطانه تری تبدیل می نماید. اگرچه این ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما یک جزء اساسی در ساخت یک بازی ترسناک پیروز است. به هر حال، یک بازی در ژانر ترس وبقا وعده می دهد که شما را بترساند و یکی از راه های انجام این کار این است که بازی شما را از رویارویی با هیولاها بترساند. راه به وجود آوردن این ترس نیز بیان این موضوع به بازیکن است که نابودی همه هیولاها راحت نخواهد بود.

به این ترتیب اجزای اصلی گیم پلی بازی حل پازل و کاوش است. شما در طول بازی در اطراف شهر در حال گشت و گذار در کوشش برای یافتن قطعه پیچیده بعدی برای حل پازلی گیج نماینده هستید، به امید اینکه بتوانید از در یا دروازه ای که قبلا قفل شده است عبور نموده و شریل و رازهای بزرگتر شهر را کشف کنید. این اغلب منجر به یافتن سرنخ پشت سرنخ، علامت گذاری نقشه ، رفتن به منطقه ها خاص و برخورد با موجودات اهریمنی می گردد. بین ضعف هری و طبیعت گیج نماینده شهر، سایلنت هیل کار بسیار خوبی در القای حس ترس در بازیکن و همذات پنداری او با هری انجام می دهد.

جلوه های بصری

وقتی صحبت از جلوه های بصری می گردد، باید گفت که بیشتر مدل های شخصیت ها، هیولاها و حتی پس زمینه ها به سادگی با توجه به استانداردهای مدرن ضعیف هستند. هرچند بازی در صحنه های سینمایی همچنان خوب به نظر می رسد. با این حال، به طرز عجیبی، این نوع گرافیک باعث شده تا بازی ترسناک تر به نظر برسد. در هر ژانر دیگری، این شخصیت ها با طراحی های بلوک مانند مجذوب کننده نیستند، اما طراحی های عجیب و غریب انسان ها آن ها را شبیه هیولا ها نموده و موجودات شرور نیز ترسناک تر از قبل شده اند.

جالب است بدانید که این محدودیت های فنی در توسعه بازی برای ساخت فضای شهر سایلنت هیل از جهاتی مفید بود. در واقع این محدودیت ها بود که به بازی ظاهر مه آلود داد که از آن موقع به یکی از اجزای اصلی سری تبدیل شده است. مه و غباری که شهر را پوشانده بود به این علت در بازی نهاده شد زیرا پلی استیشن 1 تنها قادر به رندر کردن یک قسمت از شهر بود. برای حل این موضوع، نابغه های تیم سایلنت تصمیم گرفتند مه غلیظی را روی شهر قرار دهند تا بازیکن بتواند در هر لحظه تنها اندازه زیادی از آنچه را که در مقابل چهره هری بود مشاهده کند. این منجر به این شد که همواره در خصوص آنچه در مه پنهان شده بود فکر کنیم و کاوش در سایلنت هیل را دشوارتر از قبل کرد.

طراحی هیولاها

یکی از موارد درخشان بازی که کمتر به آن پرداخته شده، طراحی هیولاهای آن است. هیولاهایی که شهر را گرفتار می نمایند، همگی مستقیما از فکر شکنجه شده السا متولد شده اند و به نوعی با آسیب های گذشته او مرتبط هستند. به عنوان مثال بچه های عجیب و غریب ابتدای بازی را بیاد بیاورید. این ها در واقع تجسمی از دوستان السا بودند که از یاری به او خودداری کردند. از طرفی هیولاهای پرنده برخلاف بچه ها که بازتاب های تاریک افرادی بودند که السا در زندگی اش می شناخت، در واقع نقاشی هایی گرفته شده اند که او در طول جلسات درمانی مختلف با دکتر کافمن کشیده است. در واقع السا می تواند به خلاقیت هایش جان بخشد و آن ها را در شهر رها کند. تفاوت سایلنت هیل با دیگر بازی ها و فیلم ها این است که شما را در جهانیی قرار می دهد که در آن هیولاها از ترس های عمیق و شخصی ساخته شده اند و رویارویی با آن ها به تنهایی مفهومی است که ترسناک است.

موسیقی

موسیقی بازی که به وسیله آکیرا یامائوکا، آهنگساز مشهور این مجموعه، ساخته شده، این بازی را از یک اثر درخشان به شاهکاری بی بدیل تبدیل می نماید. موسیقی هایی که در حین عبور از شهر پخش می گردد، از زمزمه ها گرفته تا صداهای بلند به بازیکن این حس را می دهند که گویی خود شهر از درون می خواهد به او حمله کند. به طور کلی موسیقی های مختلفی که در نقاط مختلف بازی پخش می شوند، از صدای گیتار اسپانیایی موسیقی اصلی بازی گرفته تا صدای پیانویی که در آهنگ های مختلف می شنویم، نقش خود را در تجلی کامل غم و اندوه داستان به خوبی انجام می دهند.

آغاز یک مجموعه پیروز

سایلنت هیل سکوی پرتابی عالی برای آغاز یک مجموعه بود. از آن جایی که شخصیت های بازی همگی عالی پرداخت شده و مضامین آن به طرز درخشانی مورد آنالیز نهاده شده بودند، ساخت دنباله ای از آن با ادامه داستان السا و دالیا چندان مجذوب کننده و منطقی به نظر نمی رسید. به همین علت تیم سایلنت متوجه شد که این خود شهر است که ارزش کاوش را در قسمت های بعدی دارد. بنابراین، برخلاف سری رزیدنت اویل که شخصیت ها در نسخه های مختلف آن حضور پیدا نموده و از اهمیت زیادی برخوردار بودند، دنباله های سایلنت هیل بیشتر به آنالیز خود شهر پرداخته و معنای گرفتار شدن در کابوس هایی که خودتان با فکر خود می سازید را کاوش کردند.

منبع: With A Terrible Fate

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 21 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 21 اردیبهشت 1401 گردآورنده: funpc.ir شناسه مطلب: 1210

به "سایلنت هیل 1 شروع نسلی تازه در بازی های ترسناک بود؛ در میان جهنم و رویا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سایلنت هیل 1 شروع نسلی تازه در بازی های ترسناک بود؛ در میان جهنم و رویا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید